تاریخچه
به وجود آمدن شیوهٔ باروک در اروپا را میتوان به سه دلیل عمده نسبت داد: اول، جنبش دینپیرایی، رهبران کلیسای کاتولیک را واداشت تا از جذابیتهای هنری برای تبلیغ دین استفاده کنند و به این ترتیب، موقعیت متزلزل خود را بهبود بخشند. به همین دلیل از هنرمندان میخواستند کلیساها را مجلل و باشکوه بسازند. دوم، شاهان اروپا، در پی استقلال یافتن و ثبات قدرتشان، میخواستند با قصرهای باشکوه خود، قدرت خود را به همگان نشان دهند و سوم اینکه، هنرمندان نسبت به شیوهٔ هنری رنسانس و نظم و ثبات آن، معترض بودند و میخواستند در آفرینش هنری آزاد باشند.[۵] بررسی سبک باروک با در نظر گرفتن کشفهای علمی سدهٔ هفدهم نیز ثمربخش است. دستآوردهای گالیله و نیوتن نمایانگر گرایشی نو به علم بود؛ گرایشی مبتنی بر یگانگی ریاضیات و تجربه. این دو قوانین ریاضی حاکم بر اجسام متحرک را کشف کردند. این کشفها راهگشای اختراعهای نو و پیشرفت تدریجی پزشکی، استخراج معادن، دریانوردی و صنعت در دورهٔ باروک شد. شیوهٔ باروک آمیزهٔ خردگرایی و نفسپرستی، آمیزهای از مادهگرایی و معنویت است.[۶]
ویژگیهای سبک باروک
اگرچه پیرامون واژهٔ باروک صفتهای مختلفی همچون نامأنوس، پرزرق و برق، و مجلل وجود دارد، اما تاریخنویسان امروزی آن را فقط برای اشاره به شیوهای خاص در هنر به کار میبرند. توصیفی ساده اما مفید از شیوهٔ باروک آن است که هنر باروک، چارچوب اثر (بوم، سنگ یا صدا) را از کنش و حرکت انباشته میکند. هنرمندان باروک در آثارشان در پی خلق جهانهایی سراسر ساختارمند یافته بودند.
چنین شیوهای، کاملاً باب طبع اشراف بود که به ساختارهایی کامل و یکپارچه میاندیشید. سبک باروک، به سبب نیازهای کلیسا که کیفیتهای هیجانانگیز و نمایشی هنر را برای جذابتر ساختن آداب نیایش به کار میگرفت، نیز شکل گرفت. طبقهٔ متوسط نیز بر رشد و گسترش سبک باروک تأثیر گذاشت. برای نمونه، در هلند بازرگانان ثروتمند و نیز پزشکان، پردههایی واقعگرایانه از چشماندازها و صحنههای روزمره را به نقاشان سفارش میدادند.[۷]
معماری باروک
ایوانهای ستوندار میدان سن پتر در رم که جیان لورنزو برنینی، معمار سبک باروک آن را طراحی کردهاست.
مهمترین خصوصیت معماری باروک، ساختن فضاهای منحنی و استفادهٔ فراوان از تزیینات معماری بود. هنرمندان با اینکار، به بناها، شکوه و عظمت خاصی میبخشیدند. در طراحی کاخهای بزرگ نیز از این شیوه استفاده میشد. باغ کاخ ورسای که در شکارگاهی در نزدیکی پاریس و در دهکدهٔ ورسای ساخته شدهاست، نمونهای از کابرد این شیوه است که استفادهٔ منظم از درخت گل و آبنما، عظمت و شکوهی وصفناشدنی به بنا میبخشید.[۵]
ایجاد فضاهای مفید و ایجاد فضاهایی که امکان تفکر را فراهم کند دو هدفی بود که معماری در قرن هفدهم اساس خود را بر آن نهاده بود. کلیساهای باروک هر دو هدف را برآورده کردند. به این ترتیب که فضاهای داخلی یکپارچهای فراهم کردند تا هم برای اجتماعات بزرگ مناسب باشد و هم جایگاهی باعظمت برای مراسم مذهبی گروهی یا عبادت فردی را فراهم کند و کلیسایی مستطیل شکل با راهرویی واحد و و محوطه مرکزی گسترده بهترین راه حل ممکن بهشمار میآمد. نمونه خوب و مناسبی از این نوع کلیسای ایل جسو است. در ابتدا نمای کلیسا به پیروی از دوره رنسانس طراحی میشد که شامل ساختاری دو طبقه با یک بخش مرکزی برجسته و متمایز که بالای آن یک سنتور قرار داشت میشد. به مرور زمان درقرن هفدهم تغییراتی مهم پدید آمد. نمای ساختمان از اینکه به شکل هم سطح ساخته شود تغییر یافت. بخش مرکزی بیش از دیگر قسمتهای ساختمان به خیابان نزدیک شده بود برای بیان اینکه نمای ساختمان به سوی فضای زندگی شهری روی آوردهاست. ایجاد یکپارچگی کامل در فضا هدف نهایی معماری باروک است. بیننده از حالت تماشاچی صرف خارج شده و به جزئی از خود فضا تبدیل شدهاست. کلیسای سن کارلو آله کواترو فونتانه نمونهای خوب از این تجربه است که به دست برومینی با دیوارهای موجدار خلق شدهاست. یکی دیگر از نتایج یکپارچگی فضا شناخته شدن گنبد به عنوان جزئی از فضای داخلی است. مانند گنبد سنت ایوو دلا ساپینزا در رم که حالتی مارپیچی دارد و نگاه را به سوی بالا میکشاند. .[۸]
نقاشی باروک
نقاشی باروک از غنیترین و کاملترین پدیدههای قرن هفدهم است. در نقاشی باروک خطوط پیرامون اشیا حذف میشود و از خطوط محو به جای آن استفاده میشود. آرایش و ترکیب بندی عناصر درونی نقاشیهای این دوره از تنوع برخوردار است.
نقاشی اوج باروک به جای پرداختن به جزئیات اثر به کلیات میپردازد. یکی از عناصر اساسی در همه نقاشیهای باروک نور است.[۹] جای پای نقاشان باروک را میتوان در کشورهای ایتالیا، اسپانیا، هلند و فرانسه دید.
- نقاشی در ایتالیا
کاراواجو از برجستهترین هنرمندان آن زمان است که نوعی واقع گرایی افراطی و جدید در آثار او نمود دارد. نقاشیهای کاراوادجو از نوعی مسیحیت غیر معنوی برخوردار است. او از روی مدلهای زنده کار میکرد و دنیایی را که خودش میشناخت به تصویر درمیآورد، به همین دلیل در تابلوهایش پیکرههای افراد معمولی را میبینیم. خوسپه ریبرا نقاش مکزیکیتبار اسپانیایی بعد از آشنا شدن با ویژگی سبک کاراوادجو در ناپل اقامت گزید. در آثار او اغلب مردانی سالخورده را میبینیم که از قدرت و شدت درونی برخوردار هستند.[۱۰]
- نقاشی در اسپانیا
فرانسیسکو د ثورباران مهمترین کارهایش را برای صومعه داران انجام دادهاست که از نوعی زهد ریاضت کشانه مخصوص اسپانیاییها برخوردار است. دیهگو ولاسکس یک درباری یک درباری ماهر و با تجربه بود که در مدتی کم مورد لطف و توجه پادشاه قرار گرفت و به مقام دستیاری روبنسانتخاب شد. در پرده ندیمهها سبک کمال یافته او را به بهترین نحو ممکن میبینیم ولاسکوئز با مهارت کامل از نور در نقاشیهایش بهره بردهاست.[۱۰]
- نقاشی در هلند
در جامعهٔ پروتستان آن دوره مهمترین رشتهای که توانست به حیات خود ادامه دهد نقاشی پرتره بود. فرانس هالس اولین نقاش برجسته هلند بود. پرترههای او گویای این است که نقاش مدل خود را در لحظهای خاص به تصویر کشیدهاست و تصویر او را ابدی کردهاست. رامبرانت وان راین بزرگترین نقاش هلند و از بزرگترین نقاشان تمامی اعصار است که سابقه حیرتانگیزی از زندگی خویش را به صورت پرترههایی از خود برای ما به جا گذاشتهاست. رامبرانت برای به پرده کشیدن مفهوم عمیق یک صحنه نیاز چندانی به حرکات ندارد. او از دادن حالت نمایشی و تصنعی به شخصیتهایش خودداری میکند. شخصیت رامبرانت در میان رشتههای نقاشی هلند آن قدر مهم و برجسته است که هیچکدام از نقاشان هم دوره او نمیتوانند با او برابری کنند. یکی دیگر از نقاشان بزرگ هلند یان ورمیر وان دلفت بود. او در طول زندگی اش تابلوهای اندکی از خود به جای گذاشت و موضوع اغلب آنها صحنههایی از زنان است که آنها را در حال انجام دادن کارهای روزمره به تصویر میکشد. در واقع او انسانهای جاندار را در طبیعت بیجان تابلوهایش به تصویر میکشد.[۱۱] .[۵]
- نقاشی در فرانسه
اغلب نقاشان باروک آغازین در فرانسه از شیوه کاراوادجو پیروی میکردند، اما فقط تعدادی از آنها توانستند سبک خلاقانه خود را خلق کنند. ژرژ دولاتور ماهرترین نقاش از میان آنها بود که به عنوان نقاش مخصوص پادشاه منصوب شد. او نقاشی را با به تصویر درآوردن پیکرههای عجیب در صحنههای خودمانی و روزمره شروع کرد. در پرده یوسف نجار شدت ژرف نگری دولاتور را میبینیم که بیشترین معنی و مفهوم را در چارچوب این ترکیب بندی خیرهکننده بیان میکند. پوسن شیفته و مجذوب عصر باستان و رافائل بود. در پرده ربودن زنان قوم سابین وفاداری او به سبک کلاسی سیم بسیار مشهود است. صحنه به تصویر در این پرده حالتی روایی و نمایشی دارد. کلود لورن منظره ساز بزرگ فرانسوی بود که طراحیهای خطی فراوانی از خود به جا گذاشت. اولین نقاشی بود که در فضای باز به طراحی با رنگ روغنی میپرداخت. در پرده منظره چوپانی با نشان دادن آخرین ساعات روز به جنبه آرامش بخش طبیعت پرداختهاست. سیمون ووئه ابتدا پیرو کاراوادجو بود، اما به زودی تمامی آموختهها و اثرپذیریهایش از کاراوادجو را به دور ریخت و سبکی رنگی مخصوص به خود را به وجود آورد. او به زودی مشهور شد و به عنوان اولین نقاش پادشاه انتخاب شد.[۱۰]